مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ باد شرجی از روی خلیج میگذرد و نمک را تا کوچههای باریک بوشهر میبرد. ظهر است و شهر نمیخوابد. باراندازها نیمهتعطیلاند. سربازان انگلیسی زیر سایه دیوارها جابهجا میشوند و از دور، صدای سم اسبهایی میآید که خاک راه را بالامیبرند. دلیران تنگستان از سمت تپههای ماسهای نزدیک میشوند و مردانی با کمرهای بسته، تفنگهای سرپر در مسیرند. رئیسعلی دلواری جلوتر از همه میایستد. چشمش به خط ساحل و دود بارکشهایی است که آرام روی آب میلغزند. بهجای جنگ رودررو، باید بندهای شریان شهر را فشار دهند.
میخواهند انبارها را خالی کنند و راه را ناامن. توپ کوچک صحرایی انگلیسیها هر بار که بهسوی کمینگاه نخسلستانها شلیک میکند، پرده ریز گردوغبار را به هوا میفرستد و تیرهای بلند مردان کوه و بیابان، از لابهلای نخلها با حوصله پاسخ میدهد. شهر کمکم قواعد تازهای یاد میگیرد؛ رفتوآمدها شبانه میشوند و چراغها به وقت عبور نیروهای خودی، خاموش میشود تا از چشم انگلیسها پنهان بمانند.
در سحرگاههای بوشهر، صدای مؤذن با صدای دور کشتیها قاتی میشود و شهر نفسش را نگه میدارد تا ببیند امروز کدام راه بند آمده، کدام پاسگاه تسلیم شده و کدام خبر از تنگستان به گوش میرسد. رئیسعلی هر بار که به مسجد کوچکی در دل بازار سر میزند، جماعت کنار میروند تا در سکوت رد شود. او در قیام، فقط فرمانده نیست؛ نشانی از امید و آبادی است که میتواند در برابر نیرویی سیاه و بزرگ، ایستادگی هوشمندانه کند.
جنگ در اینجا فقط توپ و تفنگ نیست؛ مردم اسکله، زنانی که آب و نان پنهان میکنند و نوجوانانی که شبها، راههای امن را نشان میدهند همهوهمه بخشی از این جنگاند. بوشهر یاد گرفته است چگونه در گرمای سنگین و هوای نمناک با ریتمی تازه زندگی کند که انگلیسیها را کمرمق کند.
رئیسعلی از دل همان نخلستانها میآید، زاده آبادی دلوار، میان تنگستان و دریاست. با چشمهایی که دور را خوب میبینند و گوشهایی که به همهمه بازار و زمزمه مسجد عادت دارند. وقتی جنگ جهانی اول شعله میکشد و خلیج فارس به راهروی باریک رقابت قدرتها تبدیل میشود، او تصمیم میگیرد نقش خودش را تعریف کند و خیلی زود به رئیس جماعتهای محلی بدل میشود. چون بلد است حرف بزند، بلد است گوش بدهد و مهمتر از همه، بلد است واقعبینانه به اطرافش نگاه کند.
مردانی را گرد میآورد که بعضیشان شکارچیاند، بعضی ملاک کوچک، بعضی قایقران و بعضی از تبار خانهای کهنهاند. او از دشمن بزرگ، تصویر کامل میسازد؛ او میداند انبار آذوقهاش کجاست، گشتیهایش چه ساعتی تعویض میشوند، کدام راه به چه علت ضروری است و بعد، نقشه را به زبان ساده تقسیم میکند و پخش، هر گروه به اندازه توانش مشارکت میکند، نه بیشتر.
جنگ جهانی شبکهای است از همپیمانیها و مسیرهای تدارکات، بندرها و راههای زمینی، طنابهای پنهان این شبکهاند. خلیج، برای نیروی دریایی امپراتوری شریان است و تنگستان، با آبادیهای کوچک مسلح، میتواند انگشتهایش را روی این شریان بگذارد. او در این میان، به سیاست خرد بیاعتنا نیست.
آبادیها را آشتی میدهد، سهم غنیمتها را روشن میکند و زبان مشترکی میان قایقران ساحل و چوپان پشت نخل میسازد. قیام، با همین بافت محلی دوام میآورد و نه به اتکای توپهای بزرگ، به اتکای آدمهایی که هر کدام قطعهای از زمین را بلدند و میتوانند شب را از میان نخلها راهبر شوند.
«رئیسعلی دلواری» در اواخر سده سیزدهم هجری خورشیدی در دلوار، از توابع تنگستان بوشهر، به دنیا آمد. کودکیاش با درس مکتب و کار زمین گذشت. جوان که شد، بهواسطه جایگاه خانوادگی و اعتماد آبادیها، میان خانهای محلی پا گرفت، اما آنچه از او چهرهای جدا ساخت، تنها نسب نبود، بلکه خلق عمل بود.
غروب آن روز شهریوری که خبرش تا سالها در دهانها میچرخید، هوا به رنگ مس درآمده بود. رئیسعلی با چند همراه، برای شناسایی دورتادور آبادی بیرون زده بود. صدای ساکت حشرات و گاه بعبع دور گله، تنها موسیقی راه بود. او دست بلند کرد و گروه ایستاد. گوش سپرد.
از دور، صدای پای تند کسی که از میان نخلها میآمد، نزدیک شد. چند کلمه کوتاه ردوبدل شد و شلیک. صدا، بهقدر یک تازیانه کوتاه بود، اما دنیا را دو پاره کرد. رئیسعلی با دستانی که هنوز داغ تفنگ را داشت، اندکی خم شد و روی خاک نشست. یارانش دورش حلقه زدند. تیر را نه دشمن روبهرو که خیانتی از کمین زد. جنازهاش را در تاریکی مهتابی نخلستان به آبادی بردند.
نخلها، به رسم قدیم، مثل صف خاموش مردانی بودند که اسلحههایشان را پایین گرفتهاند. زنان بر بامها گریه کردند و مردان لب فروبستند. سالها گذشت و نامش از نخلستان تا کتابها رفت. در یاد مردم جنوب، او نه فقط رهبر جنگ که آینه آبادی بود. کسی که با زبان خاک و نمک حرف میزد و میدانست پیروزی گاهی دفع زمان و کند کردن چرخ اشغال و نگهداشتن روح مقاومت است.
سریال «دلیران تنگستان»، بهکارگردانی همایون شهنواز و تهیهکنندگی ساسان ویسی، درباره رشادتهای رئیسعلی دلواری و یارانش در تنگستان، دشتی، دشتستان و بوشهر (منطقه جنوب کشور) درمقابل استعمارگری انگلستان است. این سریال در هفده قسمت و در طول دو سال از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ ساخته شد و پس از انقلاب اسلامی نیز بارها از رسانه ملی به روی آنتن رفت. مجموعه تلویزیونی «دلیران تنگستان» برداشتی آزاد از کتاب «دلیران تنگستانی» «محمدحسین رکنزادهآدمیت» بود.
البته جدا از این برداشت، «همایون شهنواز»، نویسنده و کارگردان اثر، برای ساخت این اثر از یازده کتاب ترجمهشده، هفت کتاب ترجمهنشده و روزنامههای حبلالمتین، عصر جدید و همچنین از ۱۱۰فقره سند و ۱۸۰۰قطعه عکس و یادداشتهای رهبران و بازماندگان جنبش تنگستان بهعنوان منابع اصلی استفاده کرده است. در این سریال، هنرمندانی، چون محمود جوهری، اسماعیل داورفر، نعمتا... گرجی و منوچهر حامدی، بازیگر فقید خراسانی ایفای نقش کردهاند.